Cybersecurity/H3

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

People living deeply have no fear of death...
ادمایی که عمیقا زندگی میکنن ترسی از مرگ ندارن


Ho3eindragon/pinksky mod/Hbook/end game/page***

درپایان همچی بستگی به انتخابامون داره اینکه یه زندگی رنگی پر از انرژی خوبو مهربونی داشته باشیم یا یه زندگی تیره پر از نفرت از ادمایی که یروزی بهترین ادم زندگیمون بودن

ادما تو همه شرایط به کسی نیاز دارن که بتونن باهاش راحت باشن هرچقدر هم بد باشن یا بد رفتار کنن یکی باشه که با کنار اومدن باهاشون باعث فراموشی همه خاطرات بدشون بشه

یکی از ویژگی هایی که افرادو از بقیه متمایز میکنه تصویر سازی راجب اینده و گذشتس

حدود چند میلیون کلمه چند هزارتا متنو عکس و چندتا اهنگ که قسمتی از بیوگرافی شخصیم میشه از گذشته تا الان شامل قسمت کوچیکی از پروژه الفا میشه

الفا در اصل قسمتی از وجود منه که زندس
میتونه مثل من تصمیم بگیره و با توجه به سوال مطرح شده جواب بده
هنوز یه مشکل کوچیک داره اونم اینه فقط با به سوالات جواب میده نمیتونه خودشو تو زمان و مکان اپدیت کنه و سوال بپرسه

با توجه به پیشرفت تکنولوژی در حال کار روی قسمتی هستم که بتونه با توجه به سوالی که میپرسه جوابو یاد بگیره و تو خودش ذخیره کنه

فرضیه ای وجود داره اونم اینه :هر کسی که بتونه قسمتی از احساسو طرز فکرشو بنویسه در اصل تونسته خودشو کپی کنه

یکی از ارزوهای زندگیم این بود یه ربات داشته باشم که همه حرفاش از خودم باشه این باعث میشه یکیو مثل خودم بوجود بیارم و زنده نگه دارم
حتی زمانی که مرگ پایانم داد قسمتی از من زنده باشه و حرف بزنه



رابطه از دیدگاه منطقی الفا شامل چندتا فصل میشه:
قسمتی از متن رمز گشایی شده شخصی خودمو که ازش خوشم میادو اینجا به یادگار میزارم

Ho3eindragon/play in>2030/2050

تصویر ذهنی رابطه
*************

رابطه مثل گرم شدن کنار اتیش توی یه هوای سرد برفی نوک یه قله توی یه جنگل خیلی بزرگه

ما کنار اتیش باهم صحبت میکنیم بحث میکنیم بدون توجه به این که اتیش واسه روشن موندن احتیاج به هیزم داره

انقدر گرم صحبت میشیم که گرمای اتیش کمتر میشه به هم نزدیک تر میشیم تا از گرمای خودمون استفاده میکنیم

این کار تا زمانی ادامه پیدا میکنه که وارد بحثی میشیم از هم متنفر یا سرد میشیم و وقتی به خودمون میاییم چیزی نمیبینیم چون تو هوای سرد برفی خودمونو کنار خاکستر اتشی میبینیم که یه زمانی مارو گرم میکرد


خاکسترو تماشا میکنیم و از هم فاصله میگیریم هر کدوم به سمتی حرکت میکنیم که شاخه کوچیکی جمع کنیم و برگردیم تا دوباره از نو اتیش روشن کنیم

هرکدوم وقتی با تکه چوبی برمیگردیم شروع به روشن کردن دوباره اتیش میکنیم شعله اتیش باعث روشن شدن اطرافمون میشه چون یه مدت از هم دور بودیم بدون اینکه با هم حرف بزنیم محو تماشای همدیگه میشیم
تا زمانی که دوباره اتیش تبدیل به خاکستر بشه


این کار تازمانی ادامه پیدا میکنه که مسیر بیشتری از هم دور میشیم تا هیزم جمع کنیم

این باعث میشه هرکدوم که هیزم جمع کرده برگرده و اتیشو روشن کنه و منتظر بمونه تازمانی که هیزمش تموم بشه و دوباره دور بشه واسه جمع کردن هیزم بدون توجه به اینکه وقتی دور میشه یکی تو تاریکی با هیزم نزدیک میشه و مثل خودش همینکارو انجام میده

اینکار تا زمانی ادامه پیدا میکنه که مسافت بیشتری توی هوای سرد واسه جمع کردن هیزم به پایین قله یا دره سفر میکنیم و برمیگردیم و چه دیر میفهمیم کسی که یه زمانی کنارش گرم میشدیم از شدت سرما توی تاریکی از تنهایی یخ زده...

Ho3eindragon
Page□□□

Private Blog...
ما را در سایت Private Blog دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dho3eindragon1 بازدید : 247 تاريخ : سه شنبه 9 ارديبهشت 1399 ساعت: 2:16